Friday, November 30, 2012

اعتصاب غذا در زندان «تاکتیک» یا « استراتژی»؟ آیا اعتصاب غذای نسرین به اهداف خود نرسیده است؟






به رضا خندان! و دوستداران نسرین ستوده!

رهبری "جنبش سبز مردم ایران" بر اصولی منطقی و استوار قرار گرفته است.

"خرد جمعی" فعالین سیاسی - که با اعتقاد خدشه ناپذیر به "مسالمت آمیز" بودنِ راه های تحقق "مطالباتِ" مردم ایران، این جنبش را هدایت می کند - وابسته به توانائی ها و کاستی های هیچ کسی نیست؛ و حتی مطابقِ نطر صریح میرحسین موسوی و مهدی کروبی صلاح نیست ابعاد جهانشمول "جنبش سبز مردم ایران" در محدودهء محدودیت ها و قابلیت های ایشان نگهداشته شوند!

در دهکدهء به شدت کوچک شدهء دنیای امروز راه های مشاوره و تصمیم سازیِ، که:

1-       قرار نیست در تقابل و ستیز با اصول غیر قابل تغییر طبیعت باشد؛
2-       مقرر است بر اساس علوم شناخته شده در جوامع بشری و متکی بر تجارب ملل دیگرباشد؛
3-       "خرد جمعی" معیار قابل قبول برای چهارچوب ساختاری آن بوده و این مهم مورد توافق پیشگامان جنبش هست؛
نباید به محدودیت های اعمال شده از جانب "رقیب" وابسته باشند.

درخصوص موضوع اعتصاب غذا و تجاربی که در این خصوص به دست آمده است، نیز قواعد بالا می تواند جاری باشد و موضوع مبارزه با تاکتیک اعتصاب غذا می تواند و باید بر اساس "کف" و "سقف" مطالباتِ فعالین، مدیریت گردد.

ما در شرایطی بسیار ویژه و با "چشم باز" باید بتوانیم سلامت و امنیت زندانیان سیاسی را مراقبت کرده، از هرگونه اعمال فشار غیرقانونی بر آنان جلوگیری کنیم و به همین دلیل است که پیشگامان و کادرهای مسئول شبکه های اجتماعی سبز مسئولیت هدایتِ اتخاذِ صحیحِ «تاکتیک ها» و چگونگی پیشبرد آنها در جهت «استراتژی» را بر عهده دارند.

رعایت این اصول مبارزاتی و تشدید مشارکت هرچه بیشتر فعالیت در ارتقاء سطح "خرد اجتماعی" هم اکنون موضوع روز جنش سبز است. برای اینکه رقیب دچار این توهم ابلهانه نشود که:

1-       با حصر وزندان کردن رهبران اجتماعی سبز می تواند "جنبش" را محدود نماید؛
2-       با عدم پاسخ گویی به خواسته های مبارزین می تواند آنها را وادار نماید به خودشان صدمه بزنند؛
لذا، لازم است در اتخاذ تاکتیک و رعایت اصول استراتژیک جنبش «قدرتِ "خرد جمعی" مبارزین به نمایش گذاشته شود».

در مورد اعتصاب غذای "بانو نسرین ستوده" نیز رعایت این اصول، موجب ارتقای سطح مشارکت در رهبری جنبش سبز بوده و می تواند به نمونهء قابل ذکر در این خصوص تبدیل گردد.

به نظر این قلم:
«اعتصاب غذای نسرین به همهء اهدافِ ممکن که می شد برای آن در نظر گفت رسیده و دنیا و مردم زحمتکش ایران به روشنی پیام نسرین را دریافت کرده و حکم محکومیت سیستم قضائی در ایران - به دلیل بی توجهی به خواسته های یک مادرِ دربند تا حدی که اعتصاب غذای اعتراضی ایشان حتی بتواند سلامتی این مادر را از بین ببرد - صادر کرده اند!»

قدم بعدی در این اعتصاب غذا «اعلام حقانیت بدست آمدهء نسرین با تاکید بر نامشروع بودنِ اقدامات سیستم قضائیِ حاکم و پایان دادن پیروزمند این اعتصاب است». 

پیشنهاد می شود ادامهء مسیر مبارزاتی نسرین به سمت استفاده از این "حقانیت" و "پیروزیِ" بدست آمده، حرکت نماید.

پایان اعتصاب غذائی که می تواند اساس سلامت نسرین را – مطابق دلخواه زندانبانان – با خطر روبرو نماید و گذر از این مرحله به مرحلهء بعدیِ اعلام مطالباتِ بیشتر، روش درست است.

رضا جان!  
همراهِ عزیزِ نسرین!

با این نوشته و اعلام اینکه «دنیا و مردم زحمتکش ایران پیام دادخواهی نسرین را شنیده اند!» و این انتقال آگاهی بزرگترین پیروزی ممکن برای دستیابی در این لحظه می باشد! از شما خواسته می شود از نسرین بخواهید به اعتصاب خود با پیروزی پایان داده، فاز جدید مبارزاتی در "بند" را که همانا «وحدت عمل و اعلام مواضع انسان دوستانهء ایشان و همبندی هایشان است»، را در مرکز توجه تحرکات بعدی قرار دهند.

سلامت نسرین برای ادامه مبارزه، "اصلی" است که نمی توان از آن چشم پوشید!

مشتاق! منتظر دریافت خبرِ رسیدن پیام به نسرین خواهیم بود! 

Thursday, November 29, 2012

مبارزه سیاسی با روش و سیاق فرزندان هاشمی رفسنجانی را می توان الگو قرار داد! - دلمهء هفت رنگ یعنی ثبت شادی و "خاطره" ای از دورهم بودن؛ بانوان دربند! نوش جانتان




عین مصاحبهء "ندای انقلاب" با محسن هاشمی را که در سایت خبری "مشرق" منتشر شده است را به دلیل اهمیت آن و ظرایفِ سیاست ورزی ایشان و فائزه و مهدی هاشمی در ذیل بخوانیم.

واقعیت این است که دوستان زندان دیده می دانند و وظیفه دارند به دیگر جوانان آرزومند ایرانی یاد بدهند که مبارزه در زندان فقط اعتصاب غذا و یا ایجاد درگیری با نگهبانان نیست.

گذر زمان و ساعتهای زندان بر عکس زندگی در آزادی عمل می کنند. منظور این است که در زندان ثانیه ها و دقیقه ها خیلی دیر می گذرند، گاهی هر ساعت به اندازهء یک قرن! ولی روزها و هفته ها خیلی سریع تمام می شوند و آدمِ زندانی گذر سال و ماه را از دست می دهد.

در خصوص چرایی این وضعیت بهترین توضیح در نوشته ای از دکتر فرانکل و کتاب «جستجوی معنی» آمده است. یکی از علت های این وضعیت به دلیل تکراری و اجباری بودن روزهای تحملِ زندان است و اینکه اتفاقات عادی ولی مهم در زندگیِ دورانِ زندان، حذف شده اند و گذر ماهها و سالها را از قابلیت اندازه گیری خارج می کند.

یکی از راههای مبارزه در زندان حفظ سلامت زندانی است. این حالت با  ایجاد اتفاقات به ظاهر ساده ولی "متفاوت" با لحظه های دیگر بدست می آید. به همین دلیل مبارزات صنفی زندانیان و بویژه زندانیان سیاسی – در زندان – به بزرگ داشت های هر آنچه با شرایط عادی در زندان فرق داشته باشد، تعلق دارد.

برگزاری مسابقات به صورت تورنمنت، بزرگداشت روزهای ملی، جشن های کوچک ولی با اهمیت چون تولد هم بند و یا تولد همسر و یا فرزندان که در خارج از زندان هستند. پخت وپز های دسته جمعی و... هزاران موضوع کوچک و بزرگ؛ ابزار های زندانی و زندانیان هستند؛ که می توانند "گذشت زمان در زندان" را برای حفظ سلامت روح و روانی زندانی و هم بندی هایش "مدیریت" کرده به تحمل زندان "معنی" دیگری – که معمولاً مطلوب زندانبانان هم نیستند – بدهند!

مصاحبهء با محسن هاشمی از این منظر بسیار آموزنده است؛ تقریباً همهء خبرهائی که بخصوص از خانواده های دیگر زندانیان سیاسی نقل شده است را تایید می کند و معلوم می شود که چرا؟ مسئولین زندان اوین «فائزه را در اوین موثر تر از فائزه در بیرون از زندان» تشخیص داده اند!

-          آمدن فائزه به اوین نشاط تازه ای به بقیهء زندانیان سیاسی زن داده است؛
-          فائزه روحیهء خوبی دارد و ورزش های جمعی در زندان راه انداخته؛
-          نامه 9 بانوی زندانی سیاسی در محکومیت شکنجه و قتل "ستار بهشتی"؛
-          نامهء 33 زندانی زن در اعتراض به بدرفتاری زندانبانان؛
-          اعتصاب غذای پیروز 9 زندانی زن و پایان این اعتصاب با اعلام پیروزی در رسیدن به خواسته ها؛
-          اعلام عدم تمایل فائزه برای رفتن به مرخصی – مطالبه نشده – وقتی بانوان دیگر زندانی بی دلیل از استفاده از مرخصی محروم هستند؛
-          و...
اما... مهمترین بخش مصاحبهء محسن هاشمی با ندای انقلاب بخشی است که در جواب خبرنگار ندای انقلاب در مورد مهدی می گوید: « مهدی هم حالش خوب است، به شما هم سلام مخصوص دارد».
مصاحبه را با هم بخوانیم:

محسن هاشمی:
محسن هاشمی می گوید: فائزه و در گفت و گو با من با خوشحالی گفت که امروز مسئول پخت غذا(دلمه هفت رنگ) هستم. مغازه ای برای تهیه اجناس مورد نظر در اینجا قرار دارد که تهیه مواد مورد نیاز را برایم سهل کرده است.
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/9/9/242923_343.jpgبه گزارش مشرق به نقل از ندای انقلاب،  همچون روال گذشته که اخبار مربوط به خانواده هاشمی رفسنجانی قبل از اینکه در رسانه های داخلی منتشر شود سر از رسانه های ضد انقلاب در می آورد اینبار نیز برخی از این رسانه ها در خبری به نقل از فائزه هاشمی -دختر بزرگ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که نزدیک 2 ماه است در زندان به سر می برد- مدعی شدند که دختر  هاشمی از رفتن به مرخصی خودداری کرده که ما برای یافتن صحت و سقم این خبر با برادر بزرگ فائزه گفت وگوی تلفنی انجام دادیم که متن کامل آن به شرح زیر است:

 
آیاخوداری از رفتن به مرخصی از سوی فائزه هاشمی درست است و اگر این خبر صحت دارد، دلیل آن چیست؟

محسن هاشمی: در ملاقاتی که دیروز با خواهرم(فائزه) داشتم، شنیدم که به ایشان مرخصی داده اند اما فائزه قبول نکرده که دلیل این موضوع را از او جویا شدم که گفت پنجشنبه به بنده اطلاع دادند که با درخواست مرخصی شما موافقت شده اما من گفتم که تقاضای مرخصی نکردم و آنها گفتند که شاید ابوی(هاشمی رفسنجانی) تقاضای مرخصی کرده است. فائزه می گفت در قسمتی که من هستم ۲۰نفر دیگر هستند که 3 یا 4 سال در زندان هستند و از مرخصی استفاده نکرده اند بنابراین روم نمی شه که به مرخصی برم. فائزه به مسولان گفته که به هم بندی های او هم مرخصی بدهند تا او هم بتواند مرخصی برود

جای تشکر دارد که به ایشان (فائزه) مرخصی داده اند. اما فائزه از اینکه به هم بندی هایش مرخصی نداده اند ناراحت بود و گفت در صورت امکان به حاج آقا(اکبر هاشمی رفسنجانی) این موضوع را اطلاع دهیم تا شاید رفع شود و بقیه هم بندی های او هم بتوانند به مرخصی بروند.
 شرایط زندگی فائزه هاشمی در زندان چگونه است؟

محسن هاشمی: ایشان در شرایط خوبی بسر می برد و بسیار از این وضع راضی هست و گفت در جمعی که هستم روابط خوبی دارم و فرصت مطالعه برایم فراهم است و اجازه آشپزی هم به ما داده اند و فضای هواخوری بسیار خوبی داریم و به تازگی کتابی جهت ترجمه در دست دارم که خود را به آن مشغول کرده ام. فائزه و در گفت و گو با من با خوشحالی گفت که امروز مسئول پخت غذا(دلمه هفت رنگ) هستم. مغازه ای برای تهیه اجناس مورد نظر در اینجا قرار دارد که تهیه مواد مورد نیاز را برایم سهل کرده است.
 وضعیت مهدی هاشمی چگونه است؟

محسن هاشمی: مهدی هم حالش خوب است، به شما هم سلام مخصوص دارد، همین هفته حاج خانم(عفت مرعشی) به دیدارش رفتند و حالش خوب است، و دو روز پیش با حاج آقا تلفنی صحبت کرد.
نظر شما درباره مصاحبه منتشر شده از زبان مادرتان(عفت مرعشی) چیست؟

محسن هاشمی: این مصاحبه متعلق به 8 ماه گذشته است و دلیل اینکه به تازگی منتشر شده را نمیدانم. این کار از نظر بنده بسیار غیر حرفه ای و عجیب است، مصاحبه ای بعد از ۸ماه منتشر شود! و من خودم مخالف این مصاحبه ها هستم.

Tuesday, November 27, 2012

فرستادن سید علی خامنه ای به قربانگاهِ فرار از مسئولیت توسط تشکیلات مصباحیه و باندهای قدرت در سپاه! افشا خواهد شد؟





حجت‌الاسلام سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه در گفت‌وگوی اختصاصی با “بوتیا”:
از رأی دادن به احمدی‌نژاد پشیمان نیستیم!
حجت‌الاسلام سعیدی همچنین درباره توصیه مقام معظم رهبری درباره عدم سئوال از رئیس‌جمهوری گفت: وظیفه رهبری جلوگیری از انحراف در میان مسئولان تحت امرشان است و مردم نیز از اختلاف حمایت نمی‌کنند.
وی همچنین درباره مصاحبه چندی پیش خود با یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب توضیح داد: متاسفانه برداشت خوبی از سخنان من نشد. من سخنم این بود که ما نسبت به رای دادن به آقای احمدی نژاد پشیمان نیستیم، چرا که ما در راستای تدابیر رهبری حرکت کردیم؛ معیارهایی که رهبری فرموده بودند بر ایشان بیشترین تطبیق را داشت.
وی اعلام کرد: در عمل هم در دور اول احمدی‌نژاد این انطباق را ثابت کرد اما در دور دوم توقعاتی داشتیم که انجام نشد. ما گله مندیم و پشیمان نیستیم. امروز آنهایی باید پاسخگو باشند که از احمدی نژاد حمایت نکردند. ما می پرسیم چرا شما حمایت نکردید؟(اینجا)

بعد از محمد تقی مصباح یزدی که انتخاب اشتباه احمدی نژاد را به خامنه ای نسبت داده و پشت آن سنگر گرفته است. سعیدی هم، ضمن تعیین مجدد "وظیفه" برای رهبر، اشتباه انتخاب احمدی نژاد را به سید علی خامنه ای نسبت داده است!

دو کلمه حرف حساب با سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه:

جناب! حداقل عقل معاش ایجاب می کند که مطلع باشید؛ سرداران و فرماندهان و بدنهء زحمتکشِ "کادر" سپاه پاسداران "می دانند"! که «تصمیم برای "انتصاب" احمدی نژاد در سال 84 و 88 توسط باند شما و دوستان "مصباحیه" ای شما به شخص سید علی خامنه ای تحمیل شده است»!

بخاطر داشته باشید که "مخالفینِ" رهبری فردی و اعمال حاکمیت تحت این نام – بدست باندهای مافیایی - «نه با شخص خامنه ای ونه با هیچ شخص دیگری "مشکل" ندارند. مشکل مخالفین با "دروغ و دروغگویی" است. که بنیان زندگی سالم را در ایران هدف گرفته است».

شما و دوستان شما و تشکیلات وابسته به آقای مصباح نمی توانند با انداختن مسئولیت اشتباه انتصاب احمدی نژاد و سرکوب مردم به گردن " شخص خامنه ای" از پاسخگویی به افکار عمومی – بویژه پرسنل زحمت کش سپاه و بدنهء بسیج – شانه خالی نمایید!

مردم می دانند! که روشنگری و افشای سیاست های باندی شما، توسط مصلحینِ مخالف، تعادل روحی و روانی دارو دستهء مصباحیه و باندهای مافیای فساد اقتصادی را برهم زده است و فرستادن سید علی خامنه ای به قربانگاهِ فرار از مسئولیت توسط شما و دوستانتان نیز افشا خواهد شد!

«شما بهتر است به سئوالاتِ برحق بدنهء زحمتکش سپاه و بسیج جواب پیدا کنید و حداقل با اعتراف به عملکردِ باندی، با آخرین بارقه های آبروی این پیر مرد بازی نکنید».

بساط مدیریت فردی در ایران برای این برچیده خواهد شد که  «امکان تکرار فجایع 8 سال اخیر بدست باندهای مافیائی مسدود شود و بساط سلطهء دروغ بر چیده شود»! کسی مشکلی با "شخص" سید علی خامنه ای ندارد! 

نامه های تاریخی دکتر محمد ملکی، همراه با صبوری مردم و روشنگری همهء اندیشمندان ایرانی و مصلحین اجتماعی، مصباح و مصباحیه را گیج کرده است؟




نامه های تاریخی دکتر محمد ملکی، همراه با صبوری مردم و روشنگری همهء اندیشمندان ایرانی و مصلحین اجتماعی در دفاع از صلح و اجتناب از درگیری های – پینگ پنگ – پیشنهادی مصباح یزدی به حدادعادل در سه شنبهء اعلام قتل "ستار بهشتی" که با آزار زندانیان سیاسی شروع شد و با پیروزی اعتصاب غذای بانوان در بند "مهار" شد. نور روشنگری را در آسمان تاریک نگهداشته شدهء ایرانمان روشن کرده است.

حملهء مصباح یزدی به مدیریت خامنه ای در نسبت دادن همهء فلاکت ناشی از سرکار آمدن دولت فلاکت به ایشان بیانگر انعکاس نور و گرمای آتش روشنگری است که برافروخته شده و مصباح و مصباحیه را گیج کرده است.

تاکتیک های مصباح و مصباحیه که به مثابه «یک بستر و دو رویا» در مسیر جایگزینی یکی از دو مجتبی (مصباح و خامنه ای) به  جانشینی رهبری فردی فعلی طراحی شده بود؛ در حلقهء این روشنگری "گرفتار" آمده و رفتارهای آتی این تشکیلات را قابل پیش بینی می کند. به همین دلیل هم هست که حملهء مصباح به سید علی خامنه ای (+) همان رفتاری است که از ایشان انتظار می رفت!

با دو گزاره از زندگی و نحوهء برخورد "عقرب ها" که می توانند روشنگر وضعیت موجود؛ و ابزاری برای پیش بینی تحرکات آتی در این تشکیلات باشند و ارائه لیستی از شاگردان مصباح؛ این یادداشت را به پایان می بریم. ( با تاکید بر این شکرگزاریِ لازم که روشنگریِ خون "ستار بهشتی ها" و دانائیِ اندیشمندانی چون "دکتر محمد ملکی" ما را به مقصدِ رسیدن به ساختنِ فردای زیباتر رهنمون خواهند کرد!)

-          وقتي در درس فيزيك عمومي به بخش امواج مي رسيد عكس يك عقرب بزرگ خودنمايي ميكند بله عقرب موجودي است كه نه چشم دارد كه ببيند و نه گوش دارد كه بشنود بلكه حسگرهاي قوي حرارتي دارد و آن پردازشي كه از جهان اطراف خودش دارد درست مثل يك دوربين مادون قرمز است عقرب تنها مي تواند موجودات را به صورت شكلي كه در اثر حرارت موجود در بدن آنها بوجود مي آيد ببيند و براي همين هم نمي تواند تشخيص بدهد كه اصلا چه موجودي جلوي آن قرار دارد و شايد هم براي همين است كه هر چي را كه حس كند نيش ميزند.شايد براي همين هم هست كه وقتي دور يك عقرب آتش روشن ميكنيد خودش را نيش مي زند چون در حقيقت اين موجود ديگه چيزي را جز گرما نمي تواند حس كند و با اين تفسير شما آن را كور كرديد براي همين هم ترجيح مي دهد خودش را نيش بزند تا شايد از اين وضع وحشتناك خلاص بشود.
-          اما این که چرا عقرب‌ها در میان حلقه آتش می‌میرند، به میزان مقاومت عقرب در برابر گرما بستگی دارد و علت آن بالا رفتن درجه حرارت اطراف است. به عبارت دیگر عقرب‌ها دمای بالا را نمی‌توانند تحمل کنند و بیشتر آنها در دمای 40 درجه به بالا می‌میرند ولی در عوض دمای بسیار پایین و در حد صفر درجه را به خوبی تحمل می‌کنند. علت مرگ عقرب در حرارت بالا به دلیل از دست دادن سریع آب بدن، انعقاد همولنف و انسداد عروق و مجاری است. به این دلایل است که عقرب در میان آتش می‌میرد و برخی افراد تصور می‌کنند که عقرب خودکشی می‌کند زیرا که بر این عقیده هستند که دم خود را بر بالای سر می‌برد و نیش را درون سرش فرو می‌کند. در حقیقت عقرب با حرکات نیش زدن به اطراف می‌خواهد از خود دفاع کند و به عبارتی هر آن چه که در مقابلش است را نیش بزند و در این موقع نیز می‌خواهد آتش را نیش بزند که همگان تصور می‌کنند، خودش را نیش می‌زند.
-         (مصباحیه) علي رازيني، ابراهیم رئيسي، غلامحسين محسني اژه‌يي، علي فلاحيان، روح‌الله حسينيان، حجت الاسلام ميرحجازي، مصطفي پورمحمدي، رهبرپور، عباسعلی عليزاده، کاظم صديقي، علي مبشري، علي قدياني، محمود رجبی، مرتضی آقا تهرانی، محمد غروی، عباسعلی کدخدایی، غلامحسین الهام، قاسم روانبخش، محمدناصر سقای‌بی‌ریا، علیرضا پناهیان، همچون حمید رسایی، مجتبی ذالنور، حسین طائب، مهدی طائب همگی از جمله شاگردان  مصباح یزدی هستند که در دو دهه گذشته و به ویژه در سال های اخیر مناصب مهم حکومتی، از وزارت اطلاعات تا حضور در دفتر آیت الله خامنه ای را داشته و دارند. (اینجا در مورد مصباحیه بخوانید.)

سه شنبه 7 آذر 1391 

Sunday, November 25, 2012

توهم نزد "حاکمان" و نداشتن آرزو و سازمان یافتگی در "جامعهء مدنی" و خطر این دو، برای زندگی





«مهمترین جزءِ فلسفهِ وجودیِ "توهم" در محتمل بودنِ امکانِ وجود داشتن آن خارج از اراده ما است»

 "توهم" به موقعیتی گفته می شود که بر اساس آن قرار است "کاری بزرگ و خارق العاده" خارج از توان و قابلیت های موجود در یک تفکرِ بشری به "وقوع" بپیوندد.

این قلم بر آن نیست که به کسی اثبات نماید که کارهای بزرگ و خارق العاده خارج از توان و قابلیت های موجود در یک تفکر بشری، امکان وقوع ندارد. بلکه عمیقاً بر این نظر است که چنین امکانی وجود داردو اصرار دارد که هیچ انسانی و یا جامعه ای نمی تواند – حتی اگر بخواهد – خود را از داشتن موقعیت استفاده از آن محروم سازد.

آنچه اما "توهم" نامیده می شود، ترویجِ عدم استفاده از قابلیت وتوانایی هایِ موجود در یک تفکر بشری، بدلیل انتظار احتمال وقوع واقعه ای آرمانی تر است، که مطابق بر "قابلیت ها و توانایی" ما نیست و حتی ممکن است در دورهء کوتاهِ زندگیِ شهروندانِ امروز، اصلاً واقع نشود.
  
چه کسی می تواند به خود اجازه بدهد که برای مثال در مقابل واقعهء مهم و اساسی "نابودی زمین" و یا "ظهور موعودی" که در کلیه مکاتب مذهبی بشری پیش بینی شده است و اساساً مستقل از واقعیت وجودی "او"  احتمالِ تحقق دارد، ایستادگی و یا حتی مقابله نماید؟

مشکل از آنجا شروع می شود که ذهن "متوهم" به هزار ویک دلیل که می تواند ناشی از "ترس"، "الهام"، "اشراق" و یا حتی "خواب" و "رویا" باشد، به موضوعی که اساس واقعیت وجودی آن را در دسترس ندارد "باور" پیدا می کند.

بقیه مسیر بسیار ساده است ، باورمند آن چنان به باور خود "اعتقاد" دارد که در گذر زمان به آن "اعتماد" پیدا می کند. این اعتقاد و اعتماد مبنای حرکت بعدی او می شود و شهروندانِ به دور از موضوع نیز، به صرفِ تاکیدِ فردِ "متوهم" در برابر او مواضعِ سه گانهء بر خورد - با هر پدیدهء اجتماعی - را در پیش می گیرند:
1-       با آن همراه می شوند چرا که به باورِ صاحبِ "باور" به هر دلیلی "باور" می کنند.
2-       با آن مقابله می کنند چرا که قادر به پذیرفتن مبانی اثباتی "توهم" به دلیل عدم وجود نیستند.
3-       آنرا نادیده می گیرند، چرا که جرئی از زندگی واقعی آنها نیست.

در سه گانهء فوق ومطابق تقریباً همهء موضوعاتِ جدلی، روشن است که ساده ترین وضعیت از آنِ گروه اول باشد که "باور" دارند و نیازی به کنکاش در موضوع را هم احساس نمی کنند.
پیچیده ترین وضعیت را نیز گروه دوم دارند که "مجبور" خواهند بود به جنگ "دیوها" در آسیاب های بادی – که می توانند – اصلاً وجود خارجی نداشته باشند، بروند. ( در واقع این "رزمندگانِ با توهم" به ابزار دست "توهم" تبدیل می شوند و باعث توسعه آن می گردند.) این یک نبرد ناعادلانه است که بیشتر مواقع به نفع "توهمِ" موردِ ترویج تمام می شود.
گروه سوم که اساساً با "توهمِ" مورد نظر ارتباط بر قرار نکرده اند، اما!
در وضعیت دوگانه و روشنی قرار می گیرند. یا می دانند برای زندگی خود "چه می خواهند" و یا نمی دانند " چه می خواهند".

واقعیت این است که دوگانهء پیش رویِ گروه سوم است که "حیات" سیاسی جامعه را تحت تاثیر خود می گیرد و عرصهء زندگیِ واقعی در جامعه است.

اگر جامعهء مفروض یک "جامعه مدنی" (یعنی متمدن) باشد با سازمان یافتگی ناشی از "تمدن" می داند چه نیازهائی دارد و چه می خواهد و چگونه باید به سمت آمال های خود حرکت کند. حال آنکه اگر جامعهء مفروض "دچار" عقب ماندگی مدنی باشد با "هزاران هزار" آمال و آرزو، در فراق خواسته های تعریف نشدهء خود زندگی می کند تا بمیرد.

واضح است که جامعهء با "عقب ماندگی "مدنی" یک جامعه خنثی است و هر جامعه خنثی را کسان دیگری "مدیریت" خواهند کرد. واستعداد این "مدیریت" نزد "باورمندانِ" به توهم از گروه های اجتماعی دیگر بیشتر باشد.

این نوشته را نوشتم تا بدانیم که "نمود" رهبری و مدیریت در "جامعه"!  آیینه تمام نمای "وجود اجتماعی" ما است و نداشتنِ "آرزو و خواسته های تعریف شده" را کسی نمی تواند به "جامعه مدنی" تحمیل و یا  تزریق کرده باشد!

در فضیلت داشتن برنامه
قانون اول سیاست ورزی در جامعه مدنی "داشتن برنامه برای رسیدن به خواسته ها" است و باید قبول کنیم، «کسی یا جامعه ای که خودش برای خودش برنامه نداشته باشد، توسط دیگرانی که همیشه برای آنها "برنامهء" آماده دارند، مدیریت خواهد شد!»

به همین دلیلِ ساده است که باید بپذیریم « سفاکی و نادانیِ رهبرانِ "متوهم" در یک جامعهء فاقدِ آرزو و هدفِ تعریف شده ( منظور فاقد برنامه ) صرفاً یک معلول "خود خواسته" است!»
*****
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ    (فعل نکرده)
هفت رنگش می شود، هفتاد رنگ   (وضعیت بدست آمده)
26 مرداد 1391

از سری نوشته های س یستم ع صبی ی اوران م ردم ا یران (سعی ما)
*****
عصر روز عاشورا است و نسل روشنفکری در ایرانِ امروز از رفتار مردم به دنبال نذری حیران!
سایتی بنام مظفری دات ای ار: «نذری یاب در تهران» منتشر کرده و...
باز نشر این یادداشت در مورد "توهم" و شناخت آن را به دوستان جوان تقدیم می کنم. 
بر این باورم که جنگیدن با باورهای عوام جزئی از وظایف روشنفکری نیست.(در این مورد در یادداشت توضیح کافی داده شده است.)
یادگرفتن و یاددادنِ «داشتن آرزو» و تبدیل آن به «تعیین هدف» و تاکید بر اهمیت داشتن «برنامه برای رسیدن به آرزوها» وظیفهء اول و آخر روشنفکری است. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!

5 آذر 1391 

Wednesday, November 21, 2012

علی خامنه ای با تقاضا از مجلس برای توقف سئوال از رئیس جمهور، مسئولیت بی واسطهء همهء مشکلات کشور را می پذیرد؟




بر اساس تحلیلی که در 20 آبان درمورد موقعیت روحانیت و بویژه رهبری فردی علی خامنه ای ارائه شده، ایشان می تواند با قبول مسئولیت کوتاهی های انجام شده در ادارهء مملکت با استعفا و بازگشت به حوزهء علمیهء قم در «مهار فلاکت ناشی از حاکمیت باندهای مافیائی در زیر مسئولیت ایشان» هنوز آدم مفیدی باشد.

تقاضای علی خامنه ای از مجلس برای توقف سئوال از رئیس جمهور به عنوان «قبول بی واسطهء مسئولیت همهء مشکلات کشور توسط شخص ایشان» ارزیابی می شود.

قدم بعدی کناره گیری علی خامنه ای از قدرت سیاسی و بازگشت به نتیجهء انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 است!

تعلل در این مهم جایز نیست!

1 آذر 1391


مطالعه یادداشت های ذیل توصیه می شود:




Tuesday, November 20, 2012

جناب شهریاری، جان بیمارانِ مردم در خطراست ! آیا شما باور میفرمایید که «این "دروغی" که بانک مرکزی و دولت می گویند، واقعاً راست باشد»؟




رئيس كميسيون بهداشت مجلس شوراي اسلامي به سوء مديريت و عدم درك صحيح مسئولان بانك مركزي از حوزه سلامت و درمان اشاره كرد و گفت: در شش ماه نخست سال جاري تنها 50 ميليون دلار براي تامین دارو اختصاص داده شده است.
حسينعلي شهرياري در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی جهان نيوز درباره كمبود دارو بویژه داروهاي سرطاني و بيماري هاي صعب العلاج افزود: كميسيون بهداشت مجلس در حال پيگيري موضوع است اما در واقع نمي تواند اقدام اجرایی خاصي انجام دهد.شهرياري با اشاره به اينكه موضوع كمبود اين نوع داروها را وزارت بهداشت و درمان پيگيري مي كند، اظهار داشت: مسوولان ذيربط مدعي هستند كه در روزهای اخیر 500 تا 600 ميليون یورو براي دارو اختصاص داده اند. البته حدود دو ماه زمان مي برد که اين ارز تامین و به دارو تبديل شود و در اين مدت بيماران همچنان دچار مشكل مي شوند.وي به سوء مديريت و عدم درك صحيح مسئولان بانك مركزي از حوزه سلامت و درمان اشاره كرد و گفت: حدود دو و نيم ميليارد دلار برای واردات دارو در سال نياز داريم كه تاکنون برآورده نشده است.(اینجا)
جناب شهریاری به عنوان رئیس کمیسیون بهداشت مجلس!

باید از زحمات جنابعالی و همکاران دلسوز شما تشکر کرد ولی باور بفرمایید که بیماران صعب العلاج -  همچنانکه در مصاحبهء شما اشاره شده - قدرت تامین درمان برای بیماران سرطانی با هزینهء حدود 200 میلیون تومان را هم عملاً ندارند، نباید با تحریم دارویی دولتی آنها را بیشتر آزار داد.

شما که بهتر از ما می دانید ادعای تامین 600 میلیون یورو برای تامین دارو که گفته شده در دوماه آینده تامین خواهد شد. یک دروغ غیر قابل باور است. محبت بکنید بجای ایجاد امید کاذب در بیماران و خانواده های آنها، موضوعِ تامین واقعی منبع تامین ارز و تامین اضطراری دارو های مورد نیاز را از طریق سازمان های بین المللی پیگیری بفرمایید.

تلف کردن وقت برای «دروغ های دولت و بانک مرکزی» از بار مسئولیت هیچ شهروند ایرانی نمی کاهد. چه برسد به کاستن از بار مسئولیت مجلس!

نبوغ در بازگشت به «اقتصاد کهن سنگی»! - وقتی رهبر، دولت، مجلس و قوهء قضائیه در جهل مرکب مانده اند؛ چه باید کرد؟


( این نوشته به پاس بزرگداشت «پروانه و داریوش فروهر» نوشته شده و به «زهرا و میرحسین موسوی» به عنوان مظهر «دانائی ایران امروز» تقدیم می شود.)
***  

خوشبینانه ترین دیدگاه که در ایران امروز می توان یافت بر این باور است که: علی خامنه ای - یا خودش یا یکی از نزدیکانش - خواب دیده در دوسال آینده «آخرالزمان خواهدشد»!

خوب که چی؟

برای مثال:

-          اینکه دزدان دریایی در دریای سومالی چند کانتینر اسکناس "کثیف" از دلارهای نفتی ما را به یغما ببرند؛
-          اینکه 18 میلیارد دلار ایرانی توسط مرزبانان کشور ترکیه توقیف و سپس در بانک های ترکیه به گروگان سپرده شود؛
-          اینکه یک ایرانی - بدون هیچ فعالیت اقتصادی - «8 میلیاردلار پول در حساب بانکی شخصی خود در آلمان دارد»؛
-          اینکه «میله های سوخت نیروگاه بوشهر از مخزن تولید انرژی خارج شود»؛
-          اینکه رئیس کل بانک مرکزی نمی داند «وجود 18 میلیارد دلار اسکناس در خانه های مردم در دوران رکود تورمی ناشی از نقدینگی لجام گسیخته، یک فرصت اقتصادی بی نظیر است»؛
-          اینکه متخصصین مشعشع کودتا به «ضرورت تولید برق در ابعاد خانگی یشتر از نیروگاه های بزرگ صنعتی اعتقاد دارند»؛
-          اینکه بجای تخصیص ارز برای واردات "دارو" ماشین های آخرین مدل برای تخصیص ارز، اولویت پیدا می کنند؛
-          اینکه «طرح تشکیل قرارگاه اقتصادی فرا قوه ای روی میز هیات رئیسه مجلس» قرار دارد؛
-          اینکه رئیس جمهور نصب شدهء سیدعلی در جلسه با نمایندگان هم نظر خود در مجلس بگوید: «اگر بخواهند خارج از دولت تصمیم‌گیری کنند "نتیجه نمی‌گیریم"»؛
-          و... هزاران نشانه های جهل مرکب دیگر،
به آخرالزمان چه ارتباطی دارد؟

البته همهء این موارد دلالت بر "عدم وجود" قابلیت های رهبری و هدایت جامعه  نزد ساختارِ سیستمِ «رهبری فردی» دارند!

و مبین این واقعیت هستند که «تا به سلطهء "رهبری فردی" و باندهای مخفی و مافیای سیستمی شدهء حول ایشان خاتمه داده نشود. فساد اجتماعی، فساد اقتصادی و فساد سیاسی که زندگی و آرمان های مردم ایران را به گروگان گرفته اند، ادامه خواهد داشت»!